از تو دل کندن! یعنی کنج خونه تنها نشستن ؛ یعنی در وادی راه رفتن بدون این که به هیچ واحه ای برسی.از تو دل کندن یعنی این قدر به آسمون خیره بشی که آسمون اشکش در بیاد.از تو دل کندن، این قدر ذهنمو در گیر میکنه که حتی فکر کردن در باره این موضوع تمام روز من را با رخوت ذهنی مواجهه میکند.نمیدانم چکار کنم؟این قدر ذهن من را اسیر خودت کرده ای که نمیتونم از تو دل بکنم ودل کندن از تو یعنی دل کندن از خودم واین برای من سخت است.