گفته های ناگفته

متنهایی برای اندیشیدن

ما انسانیم پس با رفتارت نشون بده که ارزش انسان بودن را داریم

دنیا روز به روز تغیر می کندو انسان های درون دنیا هم مثل دنیا تغیر می کنند.

هر چه روز ها به جلو تر می رود و به سال ها نز دیک تر می شویم، یاد می گیریم چطور تغیر کنیم. اما این تغیر ما را از انسان بودن دور می کند، زیرا این تغیر تغیر خوبی نیست.هر چه سال ها به جلو تر می رود از میزان انسانیت ما کاسته می شود.یادم می آید آن روزکه اگر فردی در کوچه یا خیابان به هر دلیلی به زمین خورده یا تصادف کرده بود، همه سعی می کردند اون را به نزدیک ترین بیما رستان منتقل کند.وهر کس دوست داشت خودش این کار را بر عهده بگیرد ودوست داشتند نسبت به هم دیگر توی این کار خیر سبقت بگیرند.اما حالا چی؛ بی تفاوت از مو ضوع رد می شویم و برا یمان اهمیتی ندارد، چرا، چون انگار که انسان نیستیم و بجایی که ما از دنیا سبقت بگیریم دنیا از ما سبقت گرفته است.من که گمان نمی کنم انسان باشیم......؟

از ندا آمد به فریادش برس

آنکه را افتاد به جانش برس

کس ندیدم برسد به جان او

آنکه را دیدم خیال بود و بس

عاشق خاک بودم و خاک که هست

آنکه را عاشق بود اینجا که هست

آنکه را گفتند بیا کاری بکن

آن یکی رد شد اما خدا که هست

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
علی یوسف زاده

عمل بدون فکر کردن مانند آدم کور بدون عصا است

وقتی به طبیعت میرویم به جایی که یک مدت کوتاه تفکر کنیم،واز این همه نعمت ها لذت ببریم،وقدرت خدارا احساس کنیم، میبینیم این کار را نکردیم هیچ؛ وقتی طبیعت گَردیِمان هم تمام می شود و می خواهیم بر گردیم خانه حال زباله هایی که استفاده کردیم وآن هارا درطبیعت انداخته ایم هم نداریم.نمی دانم شاید این ۵دقیقه ای که باید زباله ها را جمع کرد برای شما ارزشش از کثیفی طبیعت بالا تر است.اما اینجور فکر نمی کنیم؛ اگر این طبیعت نبود، الان ۵دقیقه ای هم زنده نمی ماندیم.خلاصه؛عمل بدون فکر کردن مانند آدم کور بدون عصا است.چون اگر به مانعی هم برخورد کند باز هم تقصیر کار خودش است، چون عصا نداشته است.وآدمی که این کار را با طبیعت انجام می دهد،در واقع فکر واندیشه نداشته است.

سوزاندیم تمام جنگل های این شهر را

سوزاندیم ریه های مردمان این شهر را

یکی نگفت با خودت چه کرده ای

از روزی آمدی تمام جنگل را خاکستر کرده ای

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
علی یوسف زاده